پارسا عسل طلاهاپارسا عسل طلاها، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکیت

مریضی جدید!!!

عشق من چند روزه که ناخوش احوالی و من حسابی نگرانتم ، امیدوارم هر چه زودتر حالت خوب بشه و سلامتیت رو بدست بیاری ولی با تمام اینکه مریض هستی ولی خودت رو از تک و تا نمیندازی و سعی میکنی هنوز هم به همه جا سرک بکشی و از همه چیز سر دربیاری !!! عزیزم وقتی میگذارمت روی زمین مرتب از اینور به اونور میشینی و یک جا بند نمیشی . نسبت به عینکم حساسیت پیدا کردی تا میبینی روی چشممه سریع دستت رو میبری که برش داری و من هم وقتی عینک نداشته باشم نمیتونم هیج کاری بکنم و خلاصه هیج جا رو نمیبینم. امروز میخواستیم بریم گواهینامه مالایی بگیریم که تا آمدیم از در بریم بیرون تو حالت بهم خورد وکالسکت رو کثیف کردی و ما مجبور شدیم اول تو رو برای بار دوم ببریم پیش دکتر ت...
6 اسفند 1392

قابلیت های جدید تختی !!!

عزیزم جدیدا یاد گرفتی چجوری از تخت بیای پایین و مرتب این کاررو تکرار میکنی عزیز شیرین دیدن لحظه لحظه پیشرفت هات برای من و بابا جون خیلی لذت بخشه و بتصویر کشیدن و نوشتن اونها برای من شده یکی از شیرین ترین کارهایی که شادم میکنه               یکی دیگه از کارهات اینه که دستت رو به دیوار بگیری و بلند بشی ...                   ...
6 اسفند 1392

تولد یک سالگی پارسا به همراه دوستان عزیزمان در مالزی

عزیز دل مامان امروز بالاخره تونستم برات یک تولد حسابی و جالب و بیاد ماندنی بگیرم و 6 نفر از دوستان بسیار خوبمون رو دعوت کنم. عزیزم خداروشکر تو اولش خوابیدی و بعد از صرف شام بیدار شدی وکلی انرژی داشتی و سر حال بودی و بازی کردی . عزیزم خیلی همه باهات بازی کردند و قربون صدقت رفتند. این هم عکس میز شام اون شب کادوهای پارسا از چپ به راست: کادوی مامان و بابای پارسا : یک بسته لگوی 80 تکه مگا بلاکس کادوی عمو مجید مهربون : یک خرس ناز و خوشگل کادوی مامان مهین و آقاجون: یک مجموعه قطار وریل آیکیا به همراه امکانات جانبیش کادوی مریم جون و باباجمشید :مهره ها و میله مخصوص کودکان آیکیا و یک عدد گوزن شاخ دار ...
6 اسفند 1392

13 ماهگی پارسا و 34 سالگی باباجون مهربونها

عزیزم امروز یک روز مهم برای بابا جون و ما بود پدرت امروز 34 سالش شد و تو هم 13 ماهت شده عزیزم جشن تولد امسال یکم متنوع بود به جای نشستن تو خانه با پدرت رفتیم خرید خوشبختانه به تو عزیزم خیلی خوش گذشت و تو تونستی با اسباب بازیهای اون فروشگاه بازی کنی ازت عکس گرفتیم چند تا از عکسهات را اینجا گذاشتم تو ی مرکز خرید حتی برای مدتی روی پاهای خودت قدم زدی و راه رفتی . عزیزان من تولد هر دونفرتون مبارک . امیدوارم سالهای سال درکنار هم شاد و سلامت باشیم. این هم هدیه من به باباجون . یک کیک خوشگل برای سالروز تولدش . امیدوارم روزی بتونیم ذره ای از تمام محبت هاش رو جبران کنیم. شاید اون روزی که تو بتونی به موفقیتی برسی همون روز باشه ...
6 اسفند 1392

سفرنامه آمدن مهمانها و رفتن به جاهای دیدنی مالزی

پسر قشنگم بالاخره انتظارها به سررسید و مامان مهین و آقاجون و عمو ایمان و فردانه جون و آیلین عزیز برای دیدن مالزی و ما به اینجا آمدند . باید بگم خیلی بهمون تو این مدت خوش گذشت و کلی جاها رو دیدیم ، حتی خیلی جاها برامون جدید بود و قبلا هم نرفته بودیم .  اولین روز ناهار خونه بودیم و عصری رفتیم ماینز که یکی از مراکز خرید خوب و نزدیک خونه مون است . روز دوم رفتیم غار باتو و Midvally که یکی از مراکز خرید بزرگ و دیدنی است و ناهار در KFC بودیم. روز سوم رفتیم IKEA ناهار کوفته قلقلی سوئدی خوردیم و عصری هم رفتیم پوتراجایا و هم دیدنی هاش رو دیدیم و موقع غروب در میدان مسجد صورتی و کاخ نخست وزیری فرش پهن کردیم و ساندویج های نون و پن...
4 اسفند 1392
1